خاطرات رادین

خاطرات رادین

زندگی یعنی عشق... عشق یعنی همه وجود من و همسر..... همه وجودمون یعنی رادین
خاطرات رادین

خاطرات رادین

زندگی یعنی عشق... عشق یعنی همه وجود من و همسر..... همه وجودمون یعنی رادین

نی نی دون 26

و اما عکس های ناب!!!

رادین در ساحل!

.

بدون شرح!

در حال پیدا کردن جوجو!!!!

سوسکش رفت!!!

در حال فکر کردن!

نمک آبرود! 

زیاد عکسای خوبی از نمک آبرود نگرفتیم! ایشاالله سری های بعد!

آمل.... در بدو ورود!

انجام حرکات آکروباتیک!

اینجا هم میدونی هستش که از پنجره اتاقمون دیده میشد! یادش بخیر!

رادین در حال کنکاش خونه جدید!

ساحل بابلسر!! رادین کلافه از باد که کلاهشو مینداخت روو سرش!

سنگارو نیگا... جمع میکرد بندازه تووو دریا!!!! اما انقد سرد بود حتی نزدیکش هم نرفت!!!

رادین و پدر!

خونه فامیل گرام.... حیاطی که خیلی ازش خاطره دارم

توپ مهیار رو گرفته بود و نمیداد!!!!

رادین حیاط پشتی در حا نیگا کردن به مرغ و خروسا

عشق رادین سنگ!!! باز داشت کلکسیون سنگ جمع میکرد!

رادین و پدر در باغ جلوی خونه...... به زور بابایی رو داشت از روی بلوک مینداخت کنار!!!!

و بالاخره موفق میشه!

رادین در حال حمله!!!

بدین صورت مهیار بنده خدا رو اذیت میکرد!!!!

عکس هنری رادین از خودش!!!

پسرک اخمالو وقتی داشتیم برمیگشتیم!!!

یه دونه وقتی داشت حیاط رو آب میداد!!! البته بیشتر خودش خیس شد!

در حال خوردن آب

نگاه نازش به من

رادین و ثنا و مامان!!!!! جلوی باغ(مامان به خاطر رادین چادر رو از پشت سرش بسته بود تا بتونه بغلش کنه!)

رادین و گوسفندهای گرام!

در حال کیش کردن گوسفندها!!!!

رادین و ثنا و یاسر!

رادین در حال رفتن به بالای در ورودی باغ

نشد حالا این یکی پا!

بابا نمیشه اصن در رو باز میکنم!

رادین وقتی با تعجب اسکوتر ثنا رو نیگا میکنه

چکمه هاشو!!!!!

ثنا و رادین ژست های مثل هم!!!!

رادین در پشه بند!!

حسنا خانووم گل.... دخمل رضوانه دوستم

رادین در حال آماده شدن به جشن زایمان.... چشماشووووووووووووووو

مثلا ژست گرفته! قبونش بلم

غذاهایی که رادین درست میکنه و میل میفرماید!!!!

گیر داده بود که شمام بخورین!!!!

نوشابه و برنج و خورشت!!!! به به!!!!

رادین و سپهر... پارک پردیس ابهر

پسرک در حال توضیح دادن  یه مطلبی به مامانش!!!

چشماشوووووووووووو

پسرک در حال کشیدن نقاشی!!!!

چیه مامان؟!؟!؟

نقاشی رادین پیکاسو

اولین باری که تونست اینا رو با هم یه شکل درست کنه!!!!!

و اولین باری که اینارو این شکلی درست کرد!

رادین در حال ماهیگیری!!!.......... اطراف شهر....

رادین و مامان جوووونش!!!

جای همگی خالی.... بسیار سرسبز بود!!!!

رادین در حال فرار از دست بابا!

گل سر سبد ما!

یه همچین جایی بودیم!!!!

رادین منتظر نشسته تا عمو ابوالفضل بهش آتشی بده

پسرک در حال خوردن!

رادین و عمو وحید و عمو ابوالفضل!

رادین ملوان میشود!!!!!