خاطرات رادین

خاطرات رادین

زندگی یعنی عشق... عشق یعنی همه وجود من و همسر..... همه وجودمون یعنی رادین
خاطرات رادین

خاطرات رادین

زندگی یعنی عشق... عشق یعنی همه وجود من و همسر..... همه وجودمون یعنی رادین

نی نی دون 15

اینم عکسای پسری

دومین سفر پسرکم به شمال...... ساحل انزلی که به شدت هم کثیف بود..... تابستون امسال بعد ماه رمضون

ژست های رادین وقتی بهش میگفتم ژست بگیر..... بمیرم بعد این سفر انقد بد مریض شد که نگووووووو.... بلا به دور

کار همسری........

پسرک ناز مامان

عشق من یکی از کارای مورد علاقش رفتن روی میز تی وی هستش.......

و همینطور داخل کابینت رفتن و خودشو به زور جا کردن تووو یه جای فنقلی!!!!

رادین انقد شیطون شده که میره رووو لبه تختش وامیسته!!! البته چن باری هم افتاده!! اما چه میشه کرد بچم نترسه!!!

رادین بعد از آمادگی جسمانی شروع به اسب سواری میکنه!!!!!!

رادین جوووونم پشت پرده داره با من قائم موشک بازی میکنه

رادین تووو باغ آقاجون اینا تووو لونه مرغ ها!!!!.....

رادین توووو خووونه باغ در حال خوردن انگوووور!!!.... یعنی بچم انگار انگووور ندیده اصن!!!!!

رادین تووو بغل مامانم کناری هم ننه هستش......  اینجا هم باغ پایینی هستش......

رادین در حال آموزش به محیا برای تکون دادن شیشه میز!!!

این امر خطیر ادامه داره

نکته ها یادآوری میشه!!!!

شاگرد جدید خودش یاد میگیره!

بعد از اتمام کار!!!!

پسرک مووو قشنگ من!!!!

عسلای من!

رادین و محیا تووو تولدی که 13 شهریور برای رادین گرفتم.... رادین چشم غره میره به محیا که عزیزم کم بخور تا مانکن بمونی!

عروس و داماد شیکموووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

رادین زنبوری من!

رادین و محیا زنبوری!!!!(سمان به خاطر تولد رادین که گفته بودم تمش چیه رفته بووود یه تاپ و تل زرد خریده بود میسی میسی)

رادین... آرمیتا(دختر عموی خودم).... ثنا عشق من

رادین .... محمد(پسر داییم)... محیا.... رادین داشت خیار میخورد!!!

عسل خاله سمیراااااااااا

کمی از تزیینات..... متاسفانه بچه ها به شدت شیطون بودن و بادکنک ها و تزیینای سقف رو کندن.... همسایه های مامان اینا هم بد جایی نشسته بودن... درست جایی که میخواستم رادین اونجا باشه!!!.... اینطوری شد که همین چن تا چیز موند!

پسرک من وقتی نصفه شب بیدار میشه!!!!

و این هم همینطور.... ساعت 3:31 دقیقه بامداد!!!!!!

و این هم ساعت 5:40 دقیقه صبح!!!!... به همین راحتی پسرک من میتونه شبا بیدار بمونه!!!!

رادین و آرمیتا توووو خونه باغ آقاجون اینا

رادین و آرمیتا

رادین باغ آقاجون اینا

رادین و آرمیتا.....

رادین خسته از عکس گرفتن داره فرار میکنه!

رادین و ثنا در حال خیار کندن و خوردن!!!!

رادین و آقاجون..... پدرم خیلی هم خوشتیپه!!!... این تیپ باغشه دیگه!!!!

رادین وقتی پاش لای مبل گیر میکنه!!!!!

رادین وقتی پاهاش رو از نرده های تخت بیرون میندازه!!!

پسر خوشگلم وقتی تیپ زده بریم بیرون!!!!

اول مهر ..... مدرسه ثنا..... 

خیلی از مادرا وقتی میدیدن لباس رادین همرنگ مانتوی بچه هاس فکر میکردن اونم میخواد پیش دبستانی بره!!!!!! و همشون سوال میکردن!!!! میگفتن چرا انقد کوچولوئه؟!!؟؟!؟!

رادین و نیش زدن پنجمی و ششمین دندون!!!!

رادین توووو حموم در حال نوشیدن آب!!!!

جیگر مامان وقتی از حموم در اومد......

نفس مامان وقتی در حال آماده شدن برای ددر رفتنه!!!!

پسرم از نمای دیگه!!!!

پسرم کلافه شده بس که باباش دیر کرده!!!!!

عشق من وقتی از ته دل میخندهههههههههههههههه

دخترمون قزی!!!!!

رادین و کیک بستنی!!!!!!

محیا جووونم تووو مراسم حضرت علی اصغر ... مسجد جامع!... رادین انقد گریه کرد از اون روز عکس نداره!!!!

رادین و تیپ زمستونی!!!!

پسر خوشگلم وقتی از حموم در اومده و داره موهاش رو خشک میکنه!!!!!

بابا خوشتیپپپپپپ

عسل مامان وقتی موهاش فشن شد!

حالا مگه ول کن بود!!!!!

رادین روز عاشورا.......

نفس خوشگلم تووو نمایشگاه شهدا....امامزاده اسماعیل......

جیگر طلای من تووو حیاط امامزاده......


نی نی دون 14

سلام سلام

بالاخره تونستم همه عکسا رو آپلود کنم.... خیلی وقتگیر بود اما بالاخره شد.....

پسر ناز من این روزا به شدت بداخلاق شده..... به همه اخم میکنه.... هر کی میخواد بوسش کنه سریع میگه نهععععع

وقتی بهش میگم غذا میخوری میگه نعععععععع.... میگم تخم مرغ میخوری میگه نععععععععععع

میگم آب میخوری میگه :::::: آآآآآآب ب ب...بااااااب...آآآآآب ببب ... بااااااااب

خیلی بد غذاست..... اما دلیل نمیشه عسل من نباشه!!!

عشق من انقد بزرگ  و آقا شده که همه چیو متوجه میشه.... وقتی میگم برو کیف مامان رو بیار سریع میره میاره.... وقتی میگم برو ماشینتو بیار سریع میره و میاره...... انقد خواستنی شده که وقتی میگم بدو بیا بغل من سریع میدوئه و میاد..... همچین منو تووو بغلش سفت فشار میده با اون دستای کوچیکش که آدم حظ میکنه.... دوست دارم زمان به ایسته و من همچنان تووو بغلش بمونم..... وقتی بهش میگم برو کنترل دی وی دی رو بیار سریع میره و میاره..... و تند تند نشون میده میگه بزن...... اینووووو..... منظورش اینه که بزن بی بی انیشتن و نیگا کنم.....

بهش میگم نفس مامان کیه؟؟؟؟ میگه من من من

میگم کی بستنی میخوره؟؟؟؟؟ میگه من من من

باباییش رو خیلی خیلی دوست داره.... اونو ناز نازی میکنه...... بوسش میکنه و حسابی اونو لوس میکنه..... باباشم که دیگه کلی لذت میبره......... 

علاقه خیلی خیلی زیادی به روزنامه و کتاب و مداد و خودکار داره..... سریع کاغذ برمیداره و نقاشی میکشه!..... البته بیشترش خط خطیه!

تا میبینه من روزنامه میخونم سریع میاد و شروع میکنه به روزنامه خوندن....... اونم عین من روزنامه رو میگیره!! و میخونه

البته تووو 98% موارد اونی که دست من یا همسر هستش رو میگیره!!!! و شروع میکنه به خوندن

علاقه وحشتناکی به کامپیوتر داره.... و تند تند ریستش میکنه و موس و کیبورد رو تند تند اینور و اونور میکنه..............

به توپ بازی علاقه داره و حسابی هم شوت میکنه.......

به کفشای من و همسر هم همچنان علاقه داره و چنان اونا رو میپوشه که نگوووووووووووو

چن وقت پیشا داشتم لباسای همسر رو اتووو میکردم دیدم رادین هی میپیچه تووو دست پام..... به زور بردمش کنار.... بعد اینکه کارم تمووم شد دیدم سریع شلوار پیش بندیش رو برداشته و رفته جای من نشسته  و هی دستشو اینور و اونور میکشه رووو شلوار!!!!.. مثلا که داره اتووو میکنه!!! جن الخالق!!!........ 

از همه چی میره بالا و از هیچی هم نمیترسه!!!!!

تی وی رو حسابی خش خشی کرده........

با قابلمه حسابی بازی میکنه و اونا رو دوس داره

با عروسک هم بازی میکنه!!.... بیچاره عروسکه رو انقد بوووس میکنه که بیا و ببین!!!!

همچنان عاشق ثنا هستش و بدون اون انگار هیچی براش کامل نیست!!!!



وقتی منو نمیبینه منو صدا میکنه"""""""""" دُمَیه""""""""""

وقتی دلش ددر میخواد بدو میاد بغل من و تند تند در رو نشون میده و میگه ددر بئئئیم!....

وقتی لباسش اذیت میکنه سریع میاد نشون میده به من یا همسری و میگه درش بیاریم!!!(البته میگه اینوووو اه ه ه اینوووو)

وقتی میگم بریم دستشویی سریع میگه شاپ شاپ!!(یعنی تووو دستشوئی شاپ شاپ میکنیم!!!!)

عاشق حمومه و از حموم در اومدن همیشه براش سخت و دشواره!!!!! و همیشه با گریه باید در بیاریمش!

مثله باباش عاشق شونه اس!!! و سشوار!.... یه دستش شونه باید باشه یه دستش سشوار!.... پدر و پسر جفتشونم خوشتیپن دیگه!!!!!

وقتی بهش میگم رادین بیا دست منو بگیر:::::   دستمو میگیره و میگه  علیییییییییییییییییییییییییییییی(یعنی دارم با تمام توانم تورو بلند میکنم!)

وقتی بهش میگم برو در رو باز کن الان بابا میاد میره کنار در وامیسته و ادای منو موقعی که دارم از چشمی نیگا میکنم در میاره و میگه بابا بیاااااااااااااا

وقتی بهش میگم رادین بریم پیش نی نی؟؟؟ میگه نی نی نی نی...... یعنی دیگه باید بریم!!!!!(از شما چه پنهون وقتی خودم دلم ددر میخواد این روش رو به کار میگیرم!!!!!)

وقتی بهش میگم عشق من بیا منو بوس کن سریع میاد و لباش رو میزاره رو لپم و میگه اممممممماچچچچچچ

وقتی میگم بابا رو ناز کن سریع میره و موهای ولی رو نازنازی میکنه و چن تا بوسش میکنه!!!!

وقتی میگم بیا موهای منو نازنازی کن سریع میاد و موهام رو میکشه!!!!!!

وقتی میبینه خوشگل کردم!!!! سریع بهم لبخند میزنه و میگه منم منم!!!!

وقتی با همسر روو مبل نشستیم سریع میپره میاد وسط ما و کلی میخنده میگه مننننننننننننن!

وقتی میگم رادین کجاس؟؟؟ سریع قایم میشه و بعد سریع میاد میگه اینااااااااااااااااااا!

وقتی میگم بابا کجاس؟؟؟ میگه نیسسسسسس......اما اگه باشه میگه اینااااااااااااااااااا

وقتی میگم برو مداد بیار نی نی بکشیم:::   تشم تشم؟؟؟؟ میگم آره.... میگه::::: دو ابوووووو؟؟؟ میگم آره.... میگه نععععع!

وقتی براش شعر میخونم از ته دل میخنده.......


عاشق کیف پول من هستش!.... باید کل پول هاش رو خالی کنه تا خیالش راحت بشه!!!!!

عاشق پول نوو هستش و پول کهنه رو قشنگ ریز ریز میکنه!!!...... (طفلی بعضی از پول هام چن تیکه ندارن!!!)

کابل ها رو به شدت دوس داره .... یه بار من فلش زدم به تی وی از اون به بعد فلش یا کابل که میبینه میزنه به تی وی!!!!! یعنی قشنگ از سمت یو اس بی میزنه!!!!

عاشق تکون دادن شیشه میز هستش...... انقد با تبحر اینکار رو انجام میده که!!!! حتی یه بار که سمان و محیا جووونم اومده بودن به محیا داشت یاد میداد!!!!!!

عاشق اینه که از همه چی بره بالا! شده حتی سینی رو برعکس کنه و بره روووش واسته!!!!!



به رادین میگم برو جاروبرقی رو بیار سریع میره دسته جارو برقی رو میاره و میگه اووووووووووووووو.(یعنی صداش اینجوریه!!)

میشینه یهو قوطی اسپری خالی رو که یکی از چیزای مورد علاقشه رو میزنه به صورتش!!!!(همسر بعد اصلاح افتر شیو که میزنه ایشونم تقلید میکنه و میاد با اسپری صورتش رو اونجوری میکنه!!!!)

گاهی هم مداد یا خودکار رو برمیداره و میزنه به لباش!!!! و ادای منو موقع رژ زدن در میاره!!!


قند عسلم انقد ماشاالله دامنه کلماتش وسیع شده که اونایی که یادم میاد رو مینویسم


آب بازی:::::::::        شاپ شاپ..... آب بازی.... شاپ شاپ(همزمان هم با پاهاش نشون میده!!!)

آقاجون::::::::            آبااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

صدای گربه::::::        میو میو

صدای سگ:::::         هاپ هاپ

صدای سشوار::::      اووووووووووووووو

صدای جاروبرقی:::     اووووووووووووووو با عمل نشون میده!!!

عروسک:::::            نی نی

انگور::::::                انووووور

سیب:::::               دیب

اسب:::::                پیتیکووووووو

آب :::::::                آب....بااااب.... آب..... بااااب.... همین ریتم همش تکرار میشه

علی::::::               علییییییییییییی

وقتی میخواد چیزیو نشون بده که میخواد :::::         اینووووو دبیدی دبیدی قوبیدی دبیدی(همینطوری پشت سر هم میگه!)

بهش میگم رادین بابا رو دوست داری::::: نععععععععع

مامان رو دوس داری                        ::::  نعععععععع

دلت برای بابا تنگ شده                    :::  نعععععععع

دلت برا ثنا تنگ شده                      ::::  ننااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا و اینچنین نشون میده که دلتنگ ثنا هستش!

وقتی میگم چشم چشم دو ابرو بخون:::   تشم تشم دو ابوووووووووووووووو

وقتی میگم بشمار                          :: یچ..... دوووو.....سه.....تاهار.....انج!..... تیش.....(بقیشم باید خودم بگم بعد تکرار کنه آخرشم که سختش میاد میگه نععععععععععع)

 و هزارتا چیز دیگه!!!!

لباسشویی رو روشن میکنه و بعد تنظیم برنامه میکنه و آخرشم play!!!

مانیتور رو خاموش میکنه و  به همسر میگه نیسسسسسسسسسسس.....


بهش میگم عشق من ........ میگه نععععععععععععععععععع


بهش میگم رادین اه اه کردی؟؟؟؟ میگه نعععععععع! اما اگه کرده باشه نشون میده  و میگه اه اه!!!!

وقتی یه پرنده یا مرغی خروسی چیزی ببینه سریع میگه تییییییییییییششششششش!!!(کیش!) و تند تند با دستش کیش میکنه بیچاره ها رو!!!!




نی نی دون 13

بازم عکس و عکس و عکس!

محیا جووون.... چه خانوووم شده عشق من...

دو تا موجود متعجب!!! رادین چه مغرورانه نیگا میکنه! و محیا عسلی چه با تعجب!

دو تا ورووجک ما....... الهی فداتون بشم....

ناز نازی کردن دخملی توسط رادین

محیا گلی من .... آخ قربونش بشم.... وقتی تووو یه دستش یه چیزی میگرفت اون یکی دستش هم که خالی بود عین اون یکی دستش تکووون میداد.... انقده با نمکککککککک بود که نگو.... کلی خندیدیم

اولین هندونه رادین..... بدون دندون خوردتش....

خراب کاری رادین تووو تولد بابا جونش....

عشق خجالتی من!... 

یه پسر ناز نازی که تا این موقع هاش دندون نداشت!!!! همینطور که مشخصه آب دهنشم مثل یه چشمه داره میره!

رادین با کمک این ماشینش تونست راه بیوفته و خیلی راحت راه رفت.... این ماشینش رو هول میداد...

خوشگل من وقتی میشینه توو تاب اولش اینجوریه

بعدش اینجوری!

پسر هندووونه خور من!

محیا جوونم و رادین پسر.... چند روز بعد تولد محیا خونه مامان سمانه.... اینجا هم رادین داره در رو باز میکنه!

پسرک ناز خجالتی من.... آره جووون من رادین و خجالت؟!!؟

رادین تووو حمووم مامان اینا...

جیگمل من چه نازه.... بگین ماشاالله

و این ناز گل من..... جووووووونم

پسر نازم مثلا داره پستونک میخوره!!!!... سر شیشه اش رو برداشته و داره میجوئه!

رادین خوشگلم شب تولدش.... بنا به دلایلی از تزیینات عکس ندارم!!!

پسر زنبوری من!!

ناز من بیشتر وقتا روووی میزه!!!

نیش زدن دندون بالایی رادین.... پسرم دیگه بی دندون نیست.... البته از پایین داشتش...

عشق من در حال چیپس و ماست موسیر خوردن!!!

رادین و چشم غره اش به من و بابایی

آخرشم اینجوری خودشو تمیز کرد!!!

نی نی دون 12

به نام خدا

سلام نفس من.... الهی قربونت بشم..... این روزا حسابی آقا شدی.... حرف حرفه خودته و بسیار بسیار زورگو شدی!!!

فدات بشم.... تمام کارات رو تقریبا مستقل انجام میدی...... انقد آقا و خواستنی شدی که حد ندارهههههههههه

عزیزکم.... اما هنوزم بسیار و بسیار گریه میکنی و من علتش رو نمیدونم......

امروز یه عالمه توو نی نی وبلاگ برات نوشتم اما همش پرید.... کلی حرص خوردم.... اومدم یه وب دیگه برات درست کردم

خوشگل نازم...... عاشقتم...... هرچقد هم دعوات کنم... هرچقد هم بهت اخم کنم اما دوست دارم و عاشقتمممم

و اما عکسا....

امیدوارم سریع به الانیات برسم!!!!

روز اول عید...... بغل عمو محمد(دوست بابایی)

شکوفه زندگیمون رادین.... حیاط مامان اینا کنار درخت آلوچه..... برای عید دیدنی رفته بودیم

عمر من.... ببینید ماشاالله چه لباس مردونه بهش میاد

شکوفه آلوچه ما!!!

عشقم وسط باغچه.....

سیزده بدر که همراه عزیز اینا رفته بودیم جاده ازناب(مادربزرگ پدریت)... اینجا بغل عمو وحید هستی....

یه دونه پفک افتاده بود زمین اونو گذاشتی دهنت و چپ چپ به من نیگا میکنی!!!

بعد از یه روز طولانی و شیطنت بارت حسابی خسته شدی و توو ماشین خوابیدی!... البته دست اندازها هم بی تقصیر نبودن

عشق من وقتی صدای جاروبرقی میومد چشماش رو اینجوری میکردش.... قربونش برم..... وقتی برف پاک کن ماشین هم زده میشد دقیقا همین کارو میکردی.... کلک یعنی میترسی؟!؟!؟!

رادین توو حالت های دیگه!

و این یکی دیگه!....

رادین وقتی چشماش بازه!

رادین و امیر علی..... توو ایام فاطمیه که مامانی روضه داشت عمه فاطمه من از کرج اومده بودن.... ایشون هم گل پسرشونن

فنچول من وقتی چهاردست و پا با تووپ بازی میکرد!!!

پسر روزنامه خون من و باباش.....چقد هم هیجانی!!!

ناز دونه من.... رادین

رادین کره ای ما!

رادین و حلما(نوه همسایه مامانی)... از رادین یه هفته بزرگتره.... اینجا رادین چشماش عفونت کرده بود و به شدت قرمز بود!

ثنا و رادین و حلما

رادین در شاندیز... اردیبهشت امسال!