خاطرات رادین

خاطرات رادین

زندگی یعنی عشق... عشق یعنی همه وجود من و همسر..... همه وجودمون یعنی رادین
خاطرات رادین

خاطرات رادین

زندگی یعنی عشق... عشق یعنی همه وجود من و همسر..... همه وجودمون یعنی رادین

نی نی دون 37

ادامه عکسا

سدنای ناز من! وقتی هنوز نی نی فینگیل بود

عشقای من... ثنا و سدنا

آموزش کلمه Tiger

آموزش کلمه  Sheep

آموزش کلمه Elephant

رادین و خمیر بازی!!!! و کیک تولد خوشگل!

تولد میبارککککککککککک

صف ماشین ها برای تولد!

تفنگ دست ساز!!!

شمارش حلقه های زیبا!! و چیدنشون برای اولین بار وقتی 1 ساعت بود که گرفته شده بود!!!



نی نی دون 36

به نام خدا

تووو این مدت پسر طلای من اتفاق های زیادی رو دیده.... از عقد عمه زهره اش بگیر تا سربازی دادا جونش!(دایی جون رادین)

اوایل رادین حسابی از نامزد عمه زهره میترسید و باهاش غریبی میکرد..... اما الان کمی بهتر شده!... خب طفلک عمه اش رو هم زیاد نمیبینه! پس هیچ ذهنیتی نسبت بهشون نداره

وقتی داداشم رفت سربازی رادین خیلی خیلی گریه کرد.... همش میرفت لباس پلیسیش رو میورد و میگفت رادین بره سبازی! دیگه کلی باهاش صحبت کردیم.... اما تا داداشم رو میبینه حسابی هوایی میشه.... کلی دوسش داره و لحظه شماری میکنه ببینتش

عمو وحید هم سربازه .... رادین حسابی برای عمو وحید هم کلاس میاد!.... راستش پارسال که عمو وحید موهاش رو از ته زد رادین خیلی گریه کرد!!! و شدیدا ازش میترسید! از اون به بعد رابطه رادین با عمو وحید اصلا خوب نشد!!!!!! برعکس با عمو رضا حسابی گرم گرفته و بدون اون نمیمونه حتی!!!!

البته زندایی مرضیه رو هم خیلی خیلی دوس داره! حتی برای اولین بار به اون بود که گفت گلم! والا!



تووو این مدت پسرک من شعرهای قشنگی رو حفظ کرده..... داستان های قشنگی رو برامون میگه..... و صد البته تقریبا داره به سه تا زبووون مسلط میشه و من احساس غرور میکنم!!(یکی بیاد منو بگیره!!)


پسرک زیبا رووی من روز به روز زیبا تر و مهربون تر میشه و البته تخص تر!!

این مدت حسابی آقا شده..... با هم هر روز کتاب میخونیم... کارت میخونیم..... ماشین بازی میکنیم.... دوچرخه سواری میکنیم!.... عروسک بازی میکنیم و رادین مامان من میشه...... آشپزی میکنیم و خمیر بازی و هزارتا کار دیگه

البته گاهی وقتا هیچی به ذهنم نمیرسه! سریع میرم دفترچه کوچولوم رو برمیدارم و از روووش نیگا میکنم ببینم چیکا کنیم.... پسرک عشق قیچی کردن رو داره..... 

چن روز پیش رفته بودم کتابفروشی.... براش چوب شمارش گرفتم تا اعداد و رنگ ها و دسته بندی رو یاد بدم.... ماشاالله رادین همشون رو بدون این که من بگم انجام میداد!..... 

براش مداد شمعی گرفتم تا بتونه راحت تر احساسش رو بیان کنه!!!!(البته اگه در و دیوار رو ننویسه!!)

رادین البته نوشتن با خودکار رو ترجیح میده!!!


راستش چن سال پیش حتی فکر نمیکردم با پسرم نقاشی بکشم و بشینم باهاش تفسیر کنم!!!!

یا در مورد یه مسائلی ازش نظر بپرسم!! خدایا شکرت


برنامه ای که براش چیدم تقریبا انجام میشه البته روزایی که با اخلاق بد بیدار شه دیگه تا شب کاری نمیتونیم کنیم!!!!

همچنان دوس داره بره باغ و بره تووو استخر شنا کنه!


خب سعی میکنم تندتر بنویسم پسر زیبای من


اینم از عکسای ماه پیش!!!!

کارایی که رادین با خمیر بازی میکنه.... (خمیر بازی رو خودمون میسازیم!)

کیک تولد رادین!(با انگشت توضیح میداد هرکدوم چه رنگیه!)

در حال مهر زدن!

درست کردن تی وی!

درست کردن مار!!!!

درست کردن فیل و تکرار کلمه Elephant

درست کردن زرافه و تکرار کلمه Giraffe

درست کردن شیر و تکرار کلمه Lion

درست کردن خرگوش و تکرار کلمه Rabbit

آموزش رنگ نارنجی! بر روی دیوار!... با shave و رنگ خوراکی رنگ انگشتی درست کردم و بعدشم که معلومه!

چسبوندن استیکرهایی که دکتر عزیز داده بودن بر روی دیوار! و توضیح عکساشون !!!!!

یه روز سرد پاییزی! توو حیاط سبزمون!

رادین و کاری که جدیدا یاد گرفته!!!

رادین تووو باغ زیر درخت شاتوت!!!

دندون های شاتوتیت رو قربون ماه زیبای من

رادین در حال کمک به آقاجون تووو پایین آوردن جعبه ها!!!

خدا قوت پسرم

ماشاالله رادین زیبای من

بقیه عکسا تووو پست بعدی!