-
نی نی دون 18
یکشنبه 20 بهمن 1392 18:27
به نام خدا سلام پسر ناز مامان.... وای الهی قربونت بشم..... انقد ماشاالله آقا و ناز و خواستنی شدی که حد نداره.... عاشقتم مامانی..... چن باری برات نوشتم اما نمیدونم چرا نتونستم تمومش کنم.... شایدم حرفام با تو تمومی نداره عشق من دوم بهمن واکسن هجده ماهگیتو زدیم.... البته اول بهمن رفتیم درمانگاه اما گفتن که شنبه و دوشنبه...
-
نی نی دون 17
شنبه 21 دی 1392 19:08
سلام گل پسرم... سلام قند عسلم.... سلام نازگلکم عشق مامانننننننن این روزا انقد سریع میگذرن و تو انقد ماشاالله شیرین زبون تر میشی که همش میگم کاش دو تا یا سه تا بودین!!!! عشق نازم وقتی داری برای خودت بازی میکنی و تووو خونه بدو بدو میکنی کلی ذوق میکنم...... از این سر خونه تا اون سر خونه میدویی و کلی میخندی بعدش میگی یچ...
-
نی نی دون 16
سهشنبه 5 آذر 1392 14:22
به نام خدا این روزا انقد پسرک نازم مهربون و شیرین شده که همش دلم میخواد درسته قورتش بدم..... انقد ناز و خواستنی شده که باید بود و دید!!! وقتایی که دراز کشیدم بدو میاد میگه مااااااااااااااااااااماااااااااااااااااااااااااااااااااااا میگم جونم؟ بعد خم میشه و لباشو غنچه میکنه و منو بوس میکنه!.... بدون هیچ دلیلی!!!!.........
-
نی نی دون 15
پنجشنبه 30 آبان 1392 14:49
اینم عکسای پسری دومین سفر پسرکم به شمال...... ساحل انزلی که به شدت هم کثیف بود..... تابستون امسال بعد ماه رمضون ژست های رادین وقتی بهش میگفتم ژست بگیر..... بمیرم بعد این سفر انقد بد مریض شد که نگووووووو.... بلا به دور کار همسری........ پسرک ناز مامان عشق من یکی از کارای مورد علاقش رفتن روی میز تی وی هستش....... و...
-
نی نی دون 14
چهارشنبه 29 آبان 1392 19:18
سلام سلام بالاخره تونستم همه عکسا رو آپلود کنم.... خیلی وقتگیر بود اما بالاخره شد..... پسر ناز من این روزا به شدت بداخلاق شده..... به همه اخم میکنه.... هر کی میخواد بوسش کنه سریع میگه نهععععع وقتی بهش میگم غذا میخوری میگه نعععععععع.... میگم تخم مرغ میخوری میگه نععععععععععع میگم آب میخوری میگه :::::: آآآآآآب ب...
-
نی نی دون 13
پنجشنبه 23 آبان 1392 20:09
بازم عکس و عکس و عکس! محیا جووون.... چه خانوووم شده عشق من... دو تا موجود متعجب!!! رادین چه مغرورانه نیگا میکنه! و محیا عسلی چه با تعجب! دو تا ورووجک ما....... الهی فداتون بشم.... ناز نازی کردن دخملی توسط رادین محیا گلی من .... آخ قربونش بشم.... وقتی تووو یه دستش یه چیزی میگرفت اون یکی دستش هم که خالی بود عین اون یکی...
-
نی نی دون 12
پنجشنبه 23 آبان 1392 19:55
به نام خدا سلام نفس من.... الهی قربونت بشم..... این روزا حسابی آقا شدی.... حرف حرفه خودته و بسیار بسیار زورگو شدی!!! فدات بشم.... تمام کارات رو تقریبا مستقل انجام میدی...... انقد آقا و خواستنی شدی که حد ندارهههههههههه عزیزکم.... اما هنوزم بسیار و بسیار گریه میکنی و من علتش رو نمیدونم...... امروز یه عالمه توو نی نی...
-
نی نی دون 11
یکشنبه 24 شهریور 1392 19:28
پسرک من شب یلدا با یه هندونه میره سمت خونه پیش زن و بچه هاش!... باور ندارین؟!؟!؟ ایناهاش اولین نشستن رادین بدون کمک اینجا هم شما 18 روزه بودی و محیا 40 روزه.... محیا دخمل خاله سمانه اس(دوست جووونی من) اینجا هم شما و محیا جونی هستین..... الهی فداتون بشم.... چقد عوض شدین.... بماند که چقد تو زورگوتر شدی..... اولین نگاهه...
-
نی نی دون 10
یکشنبه 24 شهریور 1392 19:27
به نام خدا یه عالمه نوشتم اما همش پرید..... اعصابم حسابی خوورد شدش..... بیخیال پسر نازم تصمیم گرفتم از خاطرات الانیات بنویسم...... بنویسم که چقد روز به روز مردتر و زیباتر میشی و حسابی آقا و فهمیده میشی پسر خوشگلم انقد این روزا حرف برای گفتن دارم که نمیدونم از چی بنویسم برات 31 تیر تولدت بود.... چون ماه رمضون بود من...
-
نی نی دون 9
یکشنبه 13 مرداد 1392 19:10
به نام خدا پسر قشنگم سلام... اولین سال زندگیت مبارک...... اولین مروارید دهنت مبارک..... اولین قدم های نازت مبارک..... ایشاالله همیشه اولین باشی پسرک من.... راستش دلم نمیاد عکسای قبلیت و خاطرات قبلت رو نزارم توو وبت..... تو دوران نوزادی خیلی گریه میکردی..... و همینطور منم خیلی فرصت نوشتن نداشتم..... پس نمیخوام خاطراتت...
-
نی نی دون 8
دوشنبه 17 تیر 1392 19:04
به نام خدا عشق من رادین الان یازده ماه و دو هفته و سه روزشه این عکس تووی بیمارستان هستش...... وقتی یه روزه بود..... رادین مامان موقع تولد 2740 گرم بودش..... عکس پاهای نازش توو عکس معلومه.... الهی قربون اون ژستت برم من مامانی...اینا لباسای بیمارستان هستش.... توو دو روزی که اونجا بودیم این لباسا تنش بود(البته دو دست...
-
نی نی دون 7
دوشنبه 17 تیر 1392 19:03
به نام خدا سلام پسر نازم بعد مدت ها اومدم الان که دارم اینا رو مینویسم تو نزدیک تولدت هستش خیلی وقتا خواستم که بیام و برات بنویسم اما نمیدونم چی مانع نوشتنم میشد پسر قشنگم تو تنها امید منی..... تووو این مدت حسابی آقا شدی تقریبا میخوای راه بری اولین دندونت حدود دو هفته میشه که نیش زده..... نمیدونم علت دیر دندون در...
-
نی نی دون 6
یکشنبه 21 آبان 1391 14:03
به نام خدا سلام عشق قشنگم سلام ماه آسمونم ببخشید که نتونستم توو این سه ماه بیام و برات از وجود عزیزت بگم من عاشقانه دوست دارم ماه قشنگ زندگیم و اما خاطره زایمان و دنیا اومدن تو نفس خودم روز ۳۰ تیر که جمعه بود صبح از خواب بیدار شدیمو بعد خوردن صبحونه و آماده کردن وسایل و گذاشتنشون داخل ماشین رفتیم به سمت خونه مامان...
-
نی نی دون 5
شنبه 17 تیر 1391 14:06
اینم عکس سیسمونی عشقم کالسکه اش هم بود اما یادم رفته عکس بگیرم!!! روئروئک زیر توپه... کالسکه هم سمت چپه استیکرهایی که براش از نت خریده بودم این بلوز و شورت بودش.... سرهمی زمستونیش... از اون یکی سر همش عکس ننداختم!!! بلوزهای مامان دوزززززززززز اینا دو دست هستن... یکی برای یک سالگی و اون یکی برای دو سالگی! پاپوش هایی که...
-
نی نی دون 4
شنبه 17 تیر 1391 14:01
به نام خدا سلام گل پسرم خوبی عسلم؟ ببخشید که انقد دیر به دیر میام برات مینویسم....... راستش این روزا پر از احساس های متناقص هستم....... همش دلهره ، همش ترس و همش خوشحالی!!!! خلاصه اوضاعی دارم....... عشقم بالاخره مامانی سیسمونی رو آورد..... 9 تیر بود که آورد.... با یه عالمه مهمون وایییییی که چقد از دیدن لباسات ذوق زده...
-
نی نی دون 3
یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 14:01
به نام خدا پسر گلم سلام خوبی عزیزم؟ نفسم اوومدم امروز یه حرفایی بزنم.... مثل دوتا آدم بزرگ و عاقل...... اوومدم بهت یه قول هایی بدم اول اینکه بهت قول میدم که تمام تلاشم رو برای خوشبختیت میکنم...... قول میدم همیشه همراهت باشم قول میدم هیچ وقت مزاحم زندگیت نباشم.... نه من و نه بابایی قول میدم هیچ وقت سرزده به خوونتون...
-
نی نی دون 2
یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 13:59
به نام خدا خدایی که نی نی نازی چون تو رو توو وجودم گذاشته...... عسلم سلام امروز دقیقا تو ٢٨ هفته و ٣ روز هستی گل پسرم خیلی دلم میخواد که زودی هفته ها تموم بشن و من ببینمت........ گاهی وقتا فکر میکنم یه رویایی...... فکر میکنم همه چی الکیه..... ولی وقتی خودتو نشون میدی دلم غش میره برات...... اونجا چقد خدا رو شکر...
-
نی نی دون 1
یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 13:57
به نام خدا سلام عشق من خوبی؟ قربونت برم الهی..... چقد این روزا بهت وابسته شدم..... چقد این روزا با بودنت حال میکنم.... وقتایی که ناراحتم بهم یادآوری میکنی که هستی..... وقتایی که خوشحالمم همینطور..... نمیزاری تنها بمونم و غصه بخورم حضور بابایی رو قشنگ احساس میکنی.... تا میره تو تند و تند حرکت میکنی.... میدونم مثه خودم...